عنوان مقاله :
بررسي انتقادي حكمراني جهاني : حكمراني غربي يا سيستم غيرقطبي جهاني
پديد آورندگان :
بهرامي، سيامك دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرمانشاه - گروه علوم سياسي
كليدواژه :
رويكرد غربي حكمراني جهاني , رويكرد تحليلي جايگزين , هستي شناسي
چكيده فارسي :
انتشار اقتدار، ضرورت يك نگاه جديد را به نظام بينالملل فراهم ساخته است. حكمراني جهاني نامي است كه به اين نگاه اطلاق گرديده است. در بطن نظريه هاي غربي از حكمراني جهاني، ديدگاهي مبتني بر حذف و شمول قرار دارد. به گونه اي كه، تعاريف غربي از حكمراني جهاني سبب حذف جهان توسعه نيافته از قلمرو اين مفهوم شده اند. هدف اين نوشتار نقدي بر عدم جامعيت حكمراني جهاني و چگونگي آن در نظريه هاي غربي و رفع اين نقيصه ي اساسي است. در اين راستا، اين پرسش طرح شده است كه نظريه هاي غربي چگونه و با تأكيد بر چه مباني اي جهان توسعه نيافته را از شمول حكمراني جهاني حذف كرده اند، و براي حل آن چه بايد كرد؟ در پاسخ، اين فرضيه طرح شده است كه، مجموعه اي از تقيدات هستي شناختي، به خصوص در دو مسئله ي نوع كنش گران و رابطه ي ساختار و كارگزار در نظريه هاي غربي ،حذف جهان توسعه نيافته را رقم زده است و راه چاره در نقد مباني هستي شناختي نظريه هاي غربي و ايجاد ديدگاهي نوين با ابعاد هستي شناختي نوين در باب حكمراني جهاني است. اين تحقيق در چارچوب نظري با تمسك به ابعاد فرانظري (هستي شناسي) موضوع را مورد تحليل قرار داده، و در نهايت نتيجه مي گيرد كه اولويت مباني هستي شناختي بر نظريه سبب مي شود تا حكمراني جهاني كه در ديدگاه غربي، در بعد فرانظري داراي كنش گران محدود و رابطه ي كارگزار محور بود و در بعد محتوايي صرفاً به صورت عملكردهاي همكاري جويانه تعريف مي شد، در يك ديدگاه جايگزين، در بعد فرانظري به ديدگاهي با كنشگران نامحدود و رابطه ي دو سويه ي ساختار و كارگزار، و در بعد محتوايي به يك ساختار منسجم و تعريف كننده، با يك قانون واحد كه داراي رابطه ي تكويني با عملكردهاي همكاري جويانه و غير همكاري جويانه ي حكمراني جهاني است، تبديل شود. چيزي كه در نهايت سبب جايگيري جهان توسعه نيافته در اين ساختار مي شود.
عنوان نشريه :
رهيافتهاي سياسي و بين المللي
عنوان نشريه :
رهيافتهاي سياسي و بين المللي