عنوان مقاله :
منظر سرمدي خداي اديان و مسألۀ شرور گزاف
عنوان به زبان ديگر :
Divine eternal perspective and the problem of pointless evil
پديد آورندگان :
فريدوني، صبا پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي , حسيني سروري، حسن دانشگاه صنعتي شريف - گروه فلسفه علم , منصوري، عليرضا پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
كليدواژه :
مسألۀ شر , شرور گزاف , كمال مطلق , بيزماني , منظر سرمدي
چكيده فارسي :
در اين مقاله نخست به اين موضوع ميپردازيم كه چالش اصلي مسألۀ شر براي باور به خداي اديان، وجود وضعيتهاي ناگوار در عالم نيست بلكه وجود شرور گزاف است؛ يعني تحقّق وضعيتهايي در جهان كه بيش از سودمندي، ناگواري ايجاد ميكنند. سپس با توضيح تفاوت منظر زمانمند و منظر سرمدي، ميان شرور ظاهراً گزاف و شرور واقعاً گزاف، تمايز قائل ميشويم و از اين مدّعا دفاع ميكنيم كه شناخت قسم دوم با توجه به محدوديت منظر زمانمند ناممكن است و از اين رو استدلال له يا عليه وجود اين نوع از شرور امكانپذير به نظر نميرسد. پس از آن، چهار تقرير مشهور از مسألۀ شر را بررسي ميكنيم و نشان ميدهيم كه وجود شرور گزاف، كه روي ديگر سكۀ نبود خداي كامل مطلق است، به شكل پيشفرضهاي آشكار يا نهان به اين استدلالها وارد شده است و از اين رو نتيجۀ مورد نظر از ابتدا در آنها مفروض بوده است. ضمن اينكه توسّل خداباوران به منظر سرمدي خداوند، عقيدۀ ايشان دربارۀ نبود شرور گزاف را پذيرفتني ميسازد.
مدعاي اصلي اين نوشتار اين است كه مسألۀ شر قابل فروكاست به مناقشه دربارۀ گزاف بودن يا نبودن ناگواريهاي عالم است و داوري دربارۀ اين مناقشه به دليل محدوديت منظر زمانمند مقدور نيست، بنابراين استدلال عليه وجود خداي اديان از طريق شرور، نيازمند اثبات درستي يا محتمل بودن تحقق شرور گزاف در عالم است و در غير اين صورت نتيجۀ آن فراتر از مفروضات نخواهد بود.
چكيده لاتين :
In the current study, firstly, we will argue that the main challenge of evil to western theism is not the occurrence of undesirable states of affairs, but the existence of pointless evil in the world. Secondly, considering the distinction between temporal perspective and eternal perspective, we will distinguish between apparently pointless evil and actually pointless evil. The claim is that recognizing the latter is not possible from a temporal perspective. Thirdly, we will study some well-known versions of the argument from evil and demonstrated that occurrence of pointless evil, which is the sufficient reason for nonexistence of God, is presupposed in these arguments.
The main claim of this study is that the problem of evil can be reduced to the disagreement about existence or nonexistence of pointless evil in the world. But this disagreement is undecidable from a temporal perspective.
عنوان نشريه :
جستارهاي فلسفه دين
عنوان نشريه :
جستارهاي فلسفه دين