عنوان مقاله :
مقايسه هستيشناسي ملاصدرا و روي بَسكار با تاكيد بر نقش مفهوم «غيب»
پديد آورندگان :
افروغ ، عماد - - , عبداله آبادي كهن ، فاطمه دانشگاه باقرالعلوم(ع)
كليدواژه :
صدرا , بَسكار , هستيشناسي , رئاليسم انتقادي , غياب
چكيده فارسي :
رئاليسم انتقادي، نحلهي نسبتا نوظهوري است كه دو ادعاي مهم دارد: ابتدا، اينكه جهان خارج، مستقل از ما وجود دارد و دوم، اينكه معرفت به اين جهان، آنگونه كه هست، امكانپذير است. روي بَسكار (Roy Bhaskar) برجستهترين انديشمند اين جريان در نظريهپردازيهاي خود سهم بسياري براي هستيشناسي قائل است. پرسش اوليه ايشان، اين است كه جهان چگونه بايد باشد تا معرفت ما از آن ممكن شود؟ پاسخي كه به اين پرسش ميدهد، هستيشناسي لايهبنديشدهاي را در برابر ديدگان به تصوير ميكشد كه شامل سهلايه: تجربي، بالفعل و واقعي است. اين نوع هستيشناسي، علاوه بر ديدگاه او در باب وجود ضرورت و مكانيسمهاي علّي و نيز طرح مفهوم غيب در نظريهي ديالكتيك وي، شباهتهايي را با هستيشناسي تشكيكي ملاصدرا مبتني بر اصالت وجود بهوجود ميآورد و اين سوال در ذهن ايجاد ميشود كه اين دو هستيشناسي چه تفاوتهايي با يكديگر دارند؟ اين مقاله با روش توصيفي تحليلي، مقايسهاي را بين هستيشناسي اين دو متفكر انجام داده و نشان ميدهد؛ اگرچه بَسكار در هستيشناسي لايهبنديشدهي خود با باور به وجود ضرورت و مكانيسمهاي علّي از محسوسات فراتر رفته ولي هستيشناسي وي در نظام انديشهي صدرايي در لايهي ماده بوده و قائل به امر مجرد نيست و مفهوم غياب در هستيشناسي هر يك از اين دو انديشمند، اگرچه معنايي نزديك پيدا ميكند، ولي متفاوت است.
عنوان نشريه :
اسلام و مطالعات اجتماعي
عنوان نشريه :
اسلام و مطالعات اجتماعي