عنوان مقاله :
بررسي سبكِ قطعهنويسي فلسفي موريس بلانشو در سايهي نگاهِ دوگانه به مرگ
پديد آورندگان :
طهماسبيان ، كيوان دانشگاه اصفهان
كليدواژه :
موريس بلانشو , نوشتار حدي , سبك شناسي فلسفي , مرگ , فلسفه ادبيات , قطعه نويسي
چكيده فارسي :
با وجودِ تأثيرگذاري بسيار بر نظريهي ادبي معاصر، نوشتارِ موريس بلانشو (2003-1907) اغلب به لحاظِ فرمي موردِ توجّه قرار نگرفتهاند. به رغمِ ظاهرِ مبهم و نامنسجمِ تكّهنويسيهاي وي، بخصوص در كارهاي آخرش، اين نوشتار طرزي ممتاز از درهمآميختگي نظريه و ادبيات به اجرا ميگذارند كه حاصلِ تفكّر در زبان است وقتي به حدّ بازنمايي خود رسيده باشد. ضمنِ مشخّص كردنِ «مرگ» به عنوانِ مركزِ ثقلِ نوشتارِ بلانشو ميتوان رهيافتِ دوگانهاي نسبت به مفهومِ مرگ در نزدِ بلانشو مشاهده كرد كه به مثابهي «بيرون زمانِ درزمان» از موقعيّتي مرزي نسبت به بازنمايي برخوردار است. همپاي اين مفهومِ دوگانهي «مرگ»، زبان وجهي دوگانه مييابد كه يكي با انتظار براي تحقّقِ معنا (از طريقِ دلالت) و ديگري با اصرار بر جنبهي مادّي كلمه متناظر است. اين دوگانگي را ميتوان به عنوانِ عنصرِ برسازندهي فرم و ساختارِ نوشتارِ مرزي و قطعهنويسِ او بررسي كرد و مشاهده كرد كه چگونه در اجزاي صوري و بلاغي متنهاي او، بخصوص قطعهنويسيهايي نظيرِ انتظار فراموشي، گامِ نه آنسو و نوشتارِ فاجعه، تأثير مي گذارند. همچنين ابهام يا تناقض بنيادين نوشتار بلانشو حاصل دريافت بديعي از كنش نوشتن تحت ديدگاهي دوگانه و همزمان از نگاه «خود» و «ديگري» است كه شيوهاي ممتاز و بيسابقه را در نوشتار ادبي و انتقادي روزگار ما رقم ميزند.