عنوان مقاله :
مقايسه تجارب تجزيهاي و خلاقيت در دانشجويان داراي علائم هيپوماني و اسكيزوتايپي بالا
عنوان به زبان ديگر :
Comparison of experiences and creativity in students with high hypnosis and schizotypal symptoms
پديد آورندگان :
روحاني، عباس دانشگاه آزاد اسلامي واحد مباركه، مباركه، ايران , هاروني، يعقوب دانشگاه آزاد اسلامي واحد مباركه - روانشناسي باليني، مباركه، ايران
كليدواژه :
اسكيزوتايپي بالا , هيپوماني , خلاقيت , تجارب تجزيه اي , استعداد سايكوز
چكيده فارسي :
چكيده پژوهش حاضر با هدف مقايسه تجارب تجربه اي و خلاقيت در دانشجويان داراي علائم هيپوماني و صفت اسكيزوتايپي بالا با افراد بهنجار صورت گرفته است. به ابن منظور از جامعه آماري دانشجويان دوره كارشناسي دانشگاه تبريز، با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي 1570 نفر انتخاب شدند و مجموعه اي از ابزار هاي غربال گري را تكميل كردند. افرادي كه در پرسشنامه شخصيت اسكيزوتايپي نمرات بالاتر از 41 كسب نمودند به عنوان افراد داراي صفت اسكيز و تاپي بالا و افرادي كه در چك ليست 16 آيتمي هيپوماني نمرات بالاتر از لا كسب نمودند به عنوان افراد داراي علايم هيپوماني انتخاب شدند. افرادي كه نمرات پاييني به دست آوردند (نمره 3 در 16-HCL و نمره 12 در SPQ) به عنوان گروه بهنجار انتخاب شدند. سپس فهرست وارسي علائم تجديد نظر شده 90 سوالي به اين افراد داده شد تا تكميل كنند و افرادي كه علائم ساير اختلال ها را داشتند از پژوهش حذف شدند. در نهايت افراد باقي مانده در 3 گروه بهنجار، اسكيزوتايپي بالا و هيپوماني، پرسشنامه خلافيت عابدي، پرسشنامه خلاقيت تورنس فرم B و مقياس تجارب تجز بهاي را تكميل كردند. نتايج تحليل واريانس يك طرفه نشان داد كه خلاقيت در افراد داراي علائم هيپوماني بيشتر از اسكيزوتايپي بالا و افراد بهنجار و در افراد داراي صفت اسكيزوتايپي بالا بيشتر از افراد بهنجار است ( 0 / 05>p). نتابج همچنين نشان داد كه تجارب تجربه اي در افراد داراي صفت اسكيز و تابي بالا بيش از افراد هيپوماني و گروه كنترل و در افراد داراي علايم هيپومانيا بيش از گروه كنترل است ( 0/ 05>p). نتايج پژوهش حاضر به نظر مي رسد شواهدي در تأييد مدل U وارونه ارتباط خلاقيت با آسيب شناسي رواني است و هم چنين تجارب تجزيه اي در افراد مستعد سايكوز الگوهاي متفاوتي دارد.
چكيده لاتين :
to aimed study This Aim:on based therapy groupof effectiveness compassion-focused therapy, on increasing self male patients diagnosed with
in compassion multiple sclerosis in Isfahan. Methods: Using A pretest-posttest quasi experimental Design, this study was conducted with an experimental group and a control group. Sample for study was chosen with available sampling from the male patients who came to MS society and among them a group of 30 patients was randomly divided into a experimental group and a control group of 15 individuals. In the
of selfquestionnaire Beck's stage, pretest compassionwas used. The experimental group of compassion-focused therapy received 8 90-minute
received no control group
the sessions and treatment. In the post-test, the questionnaire was administered to both groups again. and the data were analyzed using variance and covariance method. Results: The results demonstrated that in the post-test stage, score of self-compassion of the
significantly increased
group experimental compared to the control group. Therefore, group therapy which was based on compassion-focused
increasing self
in therapy has been effective
Sclerosis. in men with Multiple compassion Conclusion: The results emphasize the importance of these interventions in the treatment of selfcompassion of people with multiple sclerosis and also put emphasis on presenting new horizons in clinical interventions.
عنوان نشريه :
روان شناسي تحليلي شناختي