عنوان مقاله :
فرابازنمايي بصري سفالهاي منقوش چشمهعلي II & IIIو تپه پرديس
عنوان به زبان ديگر :
Visual Metarepresentation of Painted Pottery of Cheshmeh Ali II & III and Tape Pardis
پديد آورندگان :
نعمتي گيو، ثمينه دانشگاه بيرجند - دانشكده هنر - گروه باستان شناسي , قرباني، حميدرضا دانشگاه بيرجند - دانشكده هنر - گروه باستان شناسي , علي زارعي دانشگاه بيرجند - دانشكده هنر - گروه باستان شناسي
كليدواژه :
فرابازنمايي , بازنمايي , سفال منقوش , چشمهعلي , تپه پرديس
چكيده فارسي :
ازآنجاييكه آثار هنري و كليت هنر از يكسو در راستاي جامعه و از سوي ديگر از تمايلات ذهني انسان نشات ميگيرد، باستانشناسي و حتي مردم شناسي بطور قطع و يقين نميتواند حواس و ادراك حسي بشر را نمايان سازد، اما بر اساس شواهد مادي برجاي مانده، ميتوان نظرياتي را در اين خصوص ارائه داد. در واقع شواهد باستان شناسي و مصنوعات فرهنگي وظيفهي انتقال اطلاعات را دارند. از اينرو مطالعه و مقايسهي مواد فرهنگي محوطههاي گوناگون، به عنوان يكي از رهيافتهاي مفيد و موثر در باستان شناسي و هنر در رديابي و درك تاثيرات متقابل فرهنگي نسبت به هم، با اهميت جلوه ميكند. در پژوهش حاضر تعداد 12 عدد نمونهي سفالي منقوش از تپه پرديس و 6 عدد نمونهي سفالي منقوش از دورههاي II و III چشمهعلي در فلات مركزي ايران مورد فرابازنمايي قرار گرفتهاند كه بر اين اساس ميزان تاثيرپذيري نقشهاي سفال منقوش تپه پرديس از نقشهاي سفال منقوش چشمهعلي مشخص شود، زيرا نقشها، يكي از منابع اصلي در بازنماييها و فرابازنماييها هستند. نتايج حاصل از اين پژوهش نشان ميدهد كه هنرمند سفالگر تپه پرديس مبناي اصلي تزيينات سفالي خود را، نقوش چشمهعلي در نظر گرفته است. اين پژوهش به روش توصيفي-تحليلي، مطالعات كتابخانهاي و بررسي نمونههاي موزه اي صورت پذيرفته و نقوش در هر محوطه به صورت مجزا مورد تحليل قرار گرفته و در نهايت نقوش هر دو محوطه در كنار هم فرابازنمايي شده است. ازآنجاييكه آثار هنري و كليت هنر از يكسو در راستاي جامعه و از سوي ديگر از تمايلات ذهني انسان نشات ميگيرد، باستانشناسي و حتي مردم شناسي بطور قطع و يقين نميتواند حواس و ادراك حسي بشر را نمايان سازد، اما بر اساس شواهد مادي برجاي مانده، ميتوان نظرياتي را در اين خصوص ارائه داد. در واقع شواهد باستان شناسي و مصنوعات فرهنگي وظيفهي انتقال اطلاعات را دارند. از اينرو مطالعه و مقايسهي مواد فرهنگي محوطههاي گوناگون، به عنوان يكي از رهيافتهاي مفيد و موثر در باستان شناسي و هنر در رديابي و درك تاثيرات متقابل فرهنگي نسبت به هم، با اهميت جلوه ميكند. در پژوهش حاضر تعداد 12 عدد نمونهي سفالي منقوش از تپه پرديس و 6 عدد نمونهي سفالي منقوش از دورههاي II و III چشمهعلي در فلات مركزي ايران مورد فرابازنمايي قرار گرفتهاند كه بر اين اساس ميزان تاثيرپذيري نقشهاي سفال منقوش تپه پرديس از نقشهاي سفال منقوش چشمهعلي مشخص شود، زيرا نقشها، يكي از منابع اصلي در بازنماييها و فرابازنماييها هستند. نتايج حاصل از اين پژوهش نشان ميدهد كه هنرمند سفالگر تپه ژرديس مبناي اصلي تائينات سفالي خود را نقوش چشمه علي در نظر گرفته است.
چكيده لاتين :
Since works of art and the universality of art originate on the one hand in line with society and on the other from the human tendencies, so archeology and even anthropology, certainly cannot express human's senses, but based on the material evidences left, some ideas can be put forward. In fact, archaeological evidences and cultural artifacts have the task of transmitting information. Therefore, studying and comparing the cultural materials of different sites is important as one of the most useful and effective approaches in archeology and art in tracking and understanding the cultural interactions of one another. In the present study, 12 samples of painted pottery fromTape Pardis and 6 painted samples from periods II and III of Cheshmeh Ali in the central plateau of Iran were metarepresentationed to identify the extent to which Tape Pardis's printed pottery motifs are influenced by Cheshme-Ali's printed pottery motifs, because motifs are one of the main sources in metarepresentations and over-representations. The results of this study show that the pottery maker of Tape Pardis has considered the main basis of his pottery decorations as Cheshmeh Ali motifs. This descriptive-analytical research was carried out through library studies and museum's specimen research. and the motifs in each area are analyzed separately and finally the motifs of both areas are metarepresentationed together. Since works of art and the universality of art originate on the one hand in line with society and on the other from the human tendencies, so archeology and even anthropology, certainly cannot express human's senses, but based on the material evidences left, some ideas can be put forward. In fact, archaeological evidences and cultural artifacts have the task of transmitting information. Therefore, studying and comparing the cultural materials of different sites is important as one of the most useful and effective approaches in
عنوان نشريه :
جستارهاي باستان شناسي ايران پيش از اسلام