شماره ركورد :
1285702
عنوان مقاله :
بررسي يافته‌هاي فرهنگي (كاشي و سفال) محوطۀ تاريخي كهنه‌گوراب، شهرستان املش و پيشنهادي براي گاه‌نگاري محوطه
پديد آورندگان :
رئوف ، سولماز دانشگاه تربيت‌مدرس - دانشكدۀ علوم انساني , رايگاني ، ابراهيم دانشگاه نيشابور - دانشكدۀ ادبيات و علوم انساني - گروه باستان‌شناسي و تاريخ
از صفحه :
241
تا صفحه :
264
كليدواژه :
كهنه‌گوراب , آل‌كيا , سفالينه‌هاي اسلامي , كاشي
چكيده فارسي :
محوطه هاي وابسته به سلسله هاي محلي در شمال ايران، ازجمله مهم ترين منابع براي درك حاكميت سياسي و فرهنگي اين منطقه به شمار مي رود. ديرپايي برخي از سلسله هاي محلي موجب شكل گيري استقرارهاي قابل توجهي در بسترهاي متفاوت محيطي، ازجمله مناطق كوهستاني تا جنگلي گرديده است. كهنه گوراب واقع در دهستان املش شمالي يكي از نمونه هاي قابل ذكر در اين زمينه است. اين محوطه، ازجمله مناطق آباد در زمان حكومت آل كيا در شرق گيلان بود. به دليل توجه باستان شناسان به گورستان هاي دوران تاريخي و عدم توجه به محوطه هاي وابسته به سلسله هاي محلي اسلامي، دانش ما در زمينۀ محوطه هاي اسلامي گيلان بسيار اندك است. شناخت و تحليل موقعيت مكاني و ارتباطي كهنه گوراب به عنوان يكي از بسترهاي استقراري تحت سيطرۀ سياسيفرهنگي خاندان آل كيا در گيلان انجام پژوهش پيشِ رو را ضروري نموده است. پژوهش حاضر در پي پاسخ به اين پرسش ها برآمده است كه، با توجه به يافته هاي فرهنگي (كاشي ها و سفال ها) محوطۀ كهنه گوراب املش از منظر گاه نگاري نسبي و در تناظر با متون تاريخي مرتبط، چه بازۀ زماني براي اين محوطه را مي توان پيشنهاد داد؟ و ارتباط درون و برون منطقه اي محوطۀ كهنه گوراب با محوطه هاي پيراموني چگونه قابل توضيح است؟ مهم ترين هدف پژوهش، تبيين گاه نگارانه و هم چنين بررسي روابط فرهنگي درون و برون منطقه اي براساس داده هاي فرهنگي تعريف شده است. روش گردآوري اطلاعات به صورت ميدانياسنادي و روش پژوهش توصيفيتحليلي است. نتيجه آن كه مهم ترين يافته هاي فرهنگي محوطۀ كهنه گوراب، ازجمله قطعات كاشي با لعاب تك رنگ و نقوش گياهي و هم چنين سفالينۀ ساده با نقش كنده، گلابه اي، سفالينۀ لعاب دار با لعاب تك رنگ، نقش كندۀ زيرلعاب، لعاب پاشيده، اسگرافيتو، نقاشي زيرلعاب مانند فيروزۀ قلم مشكي، آبي و سفيد حاكي از ارتباط فرهنگي با مناطق همجوار خود مانند تپۀ پنج پيران لاهيجان، شهر اسلامي گسكر، قلعه ليسار تالش (درون منطقه اي) است و هم چنين نشانگر روابط با محوطه هاي شاخصي چون: آمل، جرجان، نيشابور، ري و ساوه (برون منطقه اي) است. گاه نگاري تطبيقي و مقايسه اي اين محوطه نشان داد استقرار دست كم از قرن 3 يا 4 ه .ق.، آغاز شده و تا سده هاي 8 تا 10 ه .ق.، يعني هم زمان با حكومت خاندان آل كيا در شرق گيلان تداوم داشته است. با به قدرت رسيدن شاه عباس بزرگ صفوي، كم كم اين محوطه اعتبار خود را از دست داد و زلزله هاي متوالي هم زمان با عصر قاجاريه مزيد بر علت گرديد و بخش هاي قابل توجه اين محوطه را تخريب نمود.
عنوان نشريه :
مطالعات باستان‌ شناسي پارسه
عنوان نشريه :
مطالعات باستان‌ شناسي پارسه
لينک به اين مدرک :
بازگشت