شماره ركورد :
1328989
عنوان مقاله :
رابطه دولت و جامعه در عصر صفوي در پرتو نظريه جوئل ميگدال
پديد آورندگان :
براتي پور ، حسن دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور - گروه علوم سياسي , راهبر ، اهورا دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور - گروه علوم سياسي , منشادي ، مرتضي دانشگاه فردوسي - گروه علوم سياسي
از صفحه :
47
تا صفحه :
86
كليدواژه :
دولت قوي و ضعيف , جامعه شبكه‌اي , جوئل ميگدال , نيروهاي اجتماعي , عصر صفويه
چكيده فارسي :
هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه دولت و جامعه در عصر صفوي در پرتو نظريه جوئل ميگدال است. در پاسخ به اين سؤال كه «با توجه به الگوي ميگدال، چه رابطه‌اي ميان دولت و جامعه در دوره‌ي صفويه وجود داشته است؟» اين فرضيه مطرح گرديد كه در اين دوره، نقش ويژه‌ي روحانيان و نيروهاي قزلباش، بيانگر عدم انحصاري بودن نهاد دولت و پيچيدگي روابط دولت و جامعه بوده، و دولت قوي به‌سوي دگرگوني شكل نگرفته است. با رويكردي جامعه‌شناسانه، در چارچوب ملاحظه‌ي نظري ميگدال و در قالب روشي كيفي از دولت و جامعه ايران عصر صفوي، با استفاده از روش گردآوري اسنادي اطلاعات، مشخص شد كه در ساختار دين‌سالارانه و ديوان‌سالارانه‌ي دولت صفوي، روحانيان به‌عنوان واسط شاه و مردم، و نيروهاي قزلباش به‌عنوان نيروي نظامي عمل مي‌كردند؛ نقش ويژه‌ي آن‌ها، بيانگر عدم انحصاري بودن نهاد دولت و پيچيدگي روابط دولت و جامعه بوده است. از مهمترين دلايل شكل‌گيري دولت ضعيف در اين دوره، مي‌توان به سطوح بالاي كنترل اجتماعي، مقابله با تهاجمات خارجي، استخراج منابع و سازمان‌دهي مردم در جهت تحول اجتماعي اشاره نمود. همچنين توزيع منابع، به‌صورت گسترده و شبكه‌اي نبوده و با كندي صورت گرفته است. بنابراين، به دليل شكل‌گيري شبكه‌ها و گروه‌هاي قدرت در جامعه، دولت نيرومند رو به تغيير و دگرگوني شكل نگرفت و توسط شبكه‌هاي قدرت محدود شد.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه علوم سياسي
عنوان نشريه :
پژوهشنامه علوم سياسي
لينک به اين مدرک :
بازگشت