اثرات نامتقارن سياست پولي (كانال اعتباري) برتوليد ناخالص داخلي ايران؛ رهيافت غيرخطي ماركوف سوئيچينگ

هدف از اين تحقيق، بررسي اثرات نامتقارن سياست پولي بر توليد ناخالص داخلي در دوره‌هاي مختلف ركود و رونق و نقش كانال اعتباري (وام ‌دهي بانكي) در انتقال اثرات آن مي‌باشد. با بهره‌گيري از الگوي غيرخطي ماركوف سوئيچينگ كه قابليت زيادي در اعمال تغييرات ساختاري دارد به بررسي متغيرهاي مورد نظر تحقيق در دوره زماني1357 تا1400 پرداخته شد.براساس نتايج خروجي آزمون مدل ماركوف سوئيچينگ، مقدار عرض از مبدا در رژيم اول برابر با 0.109743 بوده كه بعنوان نماينده دوره رونق و مقدار عرض از مبدا رژيم دوم برابر با 0.129524- مي‌باشد كه بعنوان دوره ركود در نظر گرفته شد. مجموع ضرايب لگاريتم حجم نقدينگي در دوره رونق داراي تأثير منفي و در دوره ركود داراي تأثير مثبت بر لگاريتم توليد ناخالص داخلي است. نتايج بدست آمده از آزمون والد نيز عدم تقارن اثر سياست پولي بر توليد ناخالص داخلي را در رژيم‌هاي اقتصادي متفاوت تأييد نمود. تحليل توابع واكنش آني در مدل با كانال اعتباري نيز نشان‌دهنده شدت بيشتر اثرات سياست پولي نسبت به مدل بدون كانال اعتباري مي‌باشد. همچنين اثرات شوك‌هاي وارده به متغير حجم نقدينگي نيز در هر دو حالت ابتدا معنادار بوده و در دوره‌هاي بعدي به‌سمت صفر ميل كرده و اثر شوك از بين مي‌رود.