شناسايي و اولويت‌بندي فرصت‌ها و چالش‌هاي هوش مصنوعي در مديريت دانش بر اساس مدل هيكس با استفاده از روش تحليل رابطه خاكستري (با تأكيد بر چت جي‌پي‌تي، چت‌بارد، چت‌بينگ)

با توجه به توسعه روزافزون فناوري‌هاي نوين، از جمله هوش مصنوعي، هدف اين پژوهش شناسايي فرصت‌ها و چالش‌هاي هوش مصنوعي در مديريت دانش بر اساس مدل چهار مرحله‌اي «هيكس» است. اين پژوهش از حيث هدف كاربردي، از نظر روش پژوهش و گردآوري داده‌ها توصيفي-‌تحليلي از نوع پيمايشي، از نظر داده‌هاي گردآوري‌شده،كمّي بوده و با ابزار پرسشنامه به شناسايي و اولويت‌بندي فرصت‌ها و چالش‌هاي هوش مصنوعي در مديريت دانش پرداخته شد. خبرگان مطالعه حاضر، 15 نفر از متخصصان هوش مصنوعي و مديريت دانش بودند. روش نمونه‌گيري پژوهش، قضاوتي و حجم نمونه بر اساس اشباع تئوريك انجام شد و معيارهاي پژوهش از بررسي مطالعات داخلي و خارجي در زمينه هوش مصنوعي و مديريت دانش استخراج شد. پژوهش حاضر در سه مرحله اجرا شد: در مرحله اول، شاخص‌هاي فرصت‌ها و چالش‌هاي هوش مصنوعي در مديريت دانش از طريق مرور پيشينه و مصاحبه با خبرگان به‌دست آمد و بر اساس مدل مديريت دانش «هيكس» مدل‌سازي شدند. در مرحله بعد، اين معيارها با به‌كارگيري روش دلفي فازي غربال شدند. سرانجام، چت‌بات‌هاي مورد مطالعه در پژوهش از طريق كليدي‌ترين شاخص‌ها با كاربست روش تحليل رابطه خاكستري اولويت‌بندي شدند. بر اساس يافته‌هاي پژوهش مشخص شد كه در مقوله فرصت‌هاي هوش مصنوعي در مديريت دانش پانزده شاخص (4 شاخص در خلق دانش، 3 شاخص در اشتراك دانش، 5 شاخص در ذخيره و بازيابي دانش، و 3 شاخص در به‌كارگيري دانش) و در مقوله چالش‌ها چهارده شاخص (3 شاخص در خلق دانش، 3 شاخص در اشتراك دانش، 3 شاخص در ذخيره و بازيابي دانش، و 5 شاخص در به‌كارگيري دانش) شناسايي شدند. نتايج نشان داد كه در مقوله فرصت‌ها و هم در مقوله چالش‌ها، چت‌بارد در رتبه اول و با اختلاف كم چت جي‌پي‌تي در رتبه دوم، و پس از آن چت‌بينگ در رتبه سوم قرار دارند؛ به‌طوري كه مي‌توان گفت براي بهره‌گيري از چت‌بات‌ها در فرايند مديريت دانش چت‌بارد مي‌تواند بهترين گزينه براي استفاده باشد. با اين تفاوت كه در مقوله فرصت‌ها رتبه اول نشان‌دهنده فرصت‌ها و مزاياي بيشتري نسبت به دو چت‌بات ديگر است و در مقوله چالش‌ها به همان نسبت چالش‌ها و مسائل بيشتري را شامل مي‌شود.