كليدواژه :
هنر , حقيقت , ابتذال , خيال , عشق , ملاصدرا , تشكيك وجود , حركت جوهري
چكيده فارسي :
دنياي مدرن با ورود به تمامي ساحات زيست بشر و جاي دادن خود در متن واقعيت، چنان عرصه را بر امر متعالي تنگ كرده كه گويا ردپايي از آن در متن وقايع برجاي نماندهاست. در راستاي برونرفت از بحران پديدآمده، صدرالمتألهين چهره كارآمدي است كه نظام حكمي خود را بر پايه مباني و اصولي استوار كرده كه پيش از او كمتر بهعنوان زيربناي يك انديشه فلسفي مورد توجه قرار گرفته است. حركت جوهري ماده و تطور نفس از ماده تا ملكوت، تشكيك وجود و ذومراتب بودن نفس، جايگاه عالم خيال بهعنوان واسطهاي ميان ماده و عقل، اتحاد نفس با عقل فعال، عينالربط بودن پديدهها به ذات مستقل الهي و نيز اصول عشقشناسي او، در زمره اين مبانياند. اين اصول و مباني، موجب بروز تأثيري قابلملاحظه و نگرشي متفاوت در شناخت هنر و تبيين فرايند و بهتبع آن، فرآوردههاي هنري گرديده و مرزي قابلتأمل ميان امر حقيقي و امر مبتذل ترسيم نموده است. عنايت خاص صدرا به حضور امر متعالي در متن پديدهها، تبيين فلسفي تصويرگري خيال در خلق هنر و جايگاه مياني معنيدار آن، هويت امري انسان، تشبه انسان به خدا در مرتبه خيال، رابطه دوسويه عشق انساني و هنر و نيز قدسي بودن ساحت هنر اصيل، از جمله دستاوردهاي اين نگرش، بهشمار مي-رود. در اين نوشتار، علاوه بر مطالعه اصول وجودشناختي و معرفتشناختي ملاصدرا و تأثيرات آن در فرايند آفرينش هنر، سعي بر آن است كه از حقيقت و ابتذال در هنر، الگويي مبتني بر مباني استخراج گردد.