عنوان مقاله :
تحليل سروده «رساله إلي سيف بن ذي يزن» عبدالعزيز مقالح بر اساس رويكرد كنشمحور گرمس
پديد آورندگان :
الياسي مفرد ، حسين دانشگاه لرستان - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيات عربي , قاسمي اصل ، زينب دانشگاه فرهنگيان - گروه زبان و ادبيات عربي
كليدواژه :
نشانه معناشناسي , گرمس , تحليل كنشمحور , عبدالعزيز مقالح , رساله إلي سيف بن ذي يزن
چكيده فارسي :
حضور پديدار شناختي در نشانه معناشناسي، به حضور جسمانه شَوِشگر و كنش پرداز در موقعيت گفتماني اشاره دارد. بر اساس نشانه معناشناسي شوشگر در عمليات گفتمان در كانون حضور قرار دارد و تحت تأثير شرايط گفتماني گفتمان در وضعيتهاي مختلفي شكل ميگيرد. برخلاف نشانهشناسي اين رويكرد جديد ابعاد مختلف حسي، ادراكي، عاطفي و زيباشناختي را در توليد معنا سهيم ميداند. پيكره گفتماني بر پايه نظامهايي استوار است كه گرمس آنها را به كنشي، شوشي، تنشي و بوشي تقسيم كرده و نشانه معناشناسي بر اساس فرآيند توليد معنا به مطالعه آنها ميپردازد. پژوهش حاضر بر اساس رويكرد تحليل كنشمحور گرمس، سروده «نامهاي به سيف بن ذي يزن» را مورد مطالعه قرار داده است. بر اساس اين رويكرد كنش در مركز عمليات روايي قرار دارد و برخورد كنشهاي مختلف هويت يك گفتمان را شكل ميدهد. وضعيت كنشي در واقع تلاشي براي به دست آوردن ابژه ارزشي و برطرف كردن نقصان ارزشي است. نگارندگان با تكيه بر رويكرد تحليل كنشمحور، به دنبال شناخت و تبيين روند توليد معنا در اين قصيده هستند. شاعر اين قصيده را بين سالهاي 1961 تا 1971 سروده است. سالهايي كه بعد از شكست اعراب، جهان عرب از هرج و مرج نابساماني رنج ميبُرد و يمن نيز در نتيجه ستيز بين ناصريستها و سلطنتطلبان از يكسو و كمونيستها و ناسيوناليستها در بحران بود. نتايج پژوهش بيانگر اين است كه قصيده با ترسيم يك فضاي تنشي آغاز ميگردد. گفتهپرداز، تحت تأثير شرايط حسي و ادراكي پذيراي اين شرايط نيست و «سيف بن ذي يزن» را به مقابله و رويارويي دعوت ميكند. به اقتضاي نظام استعلاييِ غالب بر گفتمان حاكم، در سير روايي رخداد، گفتهپرداز به دنبال وادار ساختن گفتهپذير به حركت و خيزش است. شاعر واقعيتي از جامعه ركود زده و مصيبتديده را به تصوير ميكشد و با به كارگيري طرحوارههاي حركتي و زيباشناختي، به دنبال انتقال حس و ادراك تنيده در وجود خود، به گفتهپذير و خلق مرحله كنشي است. سير روايي بر اساس نظام گفتماني از سكون به سمت پويايي و خيزش گام برميدارد. در مرحله تنشي فقدان كنش متقابل ترسيم ميشود و در پايان، حضور كنشگرانه از سوي سيف بن ذي يزن تثبيت ميگردد. كنشي كه رهايي و خلاص و زندگي را براي وطن و سرزمين به بار آورده و تصاحب مجدد وطن و سرزمين را به عنوان ابژه ارزشي به تصوير كشيده است