عنوان مقاله :
مطالعۀ هستيشناسيِ اثر موسيقايي در نظريۀ بداهۀ گفت و شنود موسيقايي نزد بروس اليس بنسن
پديد آورندگان :
عزيزي ، محمدرضا دانشگاه آزاداسلامي واحد علوم و تحقيقات - دانشكده عمران - گروه هنر , سرايي ، پويا دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي - دانشكده هنر و معماري - گروه موسيقي , جعفري ، حميده دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب - دانشكده هنر و معماري - گروه هنر , شعيري ، حميدرضا دانشگاه تربيت مدرس - دانشكده علوم انساني - گروه زبان فرانسه , محبي ، پرستو دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات - دانشكده عمران - گروه هنر
كليدواژه :
هستيشناسي , اثر موسيقايي , بداهۀ گفت و شنود موسيقايي , پديدارشناسي , بروس اليس بنسن
چكيده فارسي :
هستي شناسي اثر موسيقايي همواره مورد سؤال بسياري از متفكران قرار گرفته است. بروس اليس بنسن در نظريۀ خود با عنوان «بداهۀ گفت و شنود موسيقايي» به اين مهم اشاره مي كند كه در خلق و اجراي اثر موسيقي، همواره بستري براي بداهه پردازي وجود دارد كه آهنگساز، اجراگر و شنونده را وارد نوعي گفت و شنود مي كند كه بر هر گونه تبديل و تعديلِ بعدي گشوده است. او به روش پديدارشناسيِ هرمنوتيكي، نظريۀ خود را در بستر موسيقي كلاسيك با تكيه بر سنّت ها و كاربست هاي موسيقايي طرح ميكند. هدف از انجام اين پژوهش، تبيين مفاهيم هستي شناختيِ پيشنهادشده توسط بنسن در نظريۀ بداهۀ گفت و شنود موسيقايي است؛ نظريه اي پساساختارگرا كه اساسِ موسيقي را «بداهه» ميداند و خود نيز همواره سرشتي تفسيري دارد. سنّت و كاربست موسيقايي به مثابۀ يك جهان براي يك گفت و شنود در موسيقي داراي اهميت است. بنسن به جاي مفهوم «اثر» و «نقش آهنگساز» به عنوان تنها آفرينندۀ آن، «قطعۀ موسيقي» را معرفي مي كند كه داراي هويتي سيال است و همواره با اجراها و تفسيرهاي اجراگرِ كارآزموده و آشنا به سنّت و كاربست به حيات خود ادامه مي دهد. در اين پژوهش كه در ردۀ پژوهش هاي كيفي قرار مي گيرد، روش پژوهش از منظر هدف، كاربردي و از منظر شيوۀ انجام، توصيفي - تحليلي است و كليۀ مطالب به روش كتابخانه اي به دست آمده اند.