عنوان مقاله :
تلاقي فلسفي آرنت و كوندرا: فرديت شاعرانه در برابر طعنۀ تاريخ
پديد آورندگان :
دانيالي ، عارف دانشگاه گنبد كاووس - دانشكده علوم انساني - گروه الهيات , اسماعيلي ، مراد دانشگاه گنبد كاووس - دانشكده علوم انساني - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
كوندرا , آرنت , رمان , كنش , تاريخ , فرديت شاعرانه
چكيده فارسي :
مقالۀ حاضر با رويكرد بينارشته اي بر دغدغۀ مشترك هانا آرنت و ميلان كوندرا متمركز است: خطرات تاريخ براي فرد. پرسش محوري اين است: چرا آرنت و كوندرا در آثار متعدد خويش نسبت به مفاهيمي همچون نيروهاي تاريخ يا ارادۀ تاريخ بدبين بوده اند؟ از ديد آرنت و كوندرا، فرد به نام فراخوان هاي غيرشخصي و دست هاي نامرئي، خود را از ياد مي برد و تسليم نيروهاي فراانساني مي شود. توتاليتاريسم همواره به پشتوانۀ اين نيروهاي فراانسانيِ تاريخ، فرد را به انقياد كشيده است. به همين دليل است كه به گفتۀ آرنت، آيشمن را تاريخ تباه كرد؛ زيرا از هر گونه تصميم و انتخاب شخصي عاري شده بود و فقط به صداي خداگونۀ تاريخ گوش سپرده بود. بيرون از اين راهبردهاي تاريخ، هر گونه كنش تحول بخش ناممكن شده است. بازگشت به كنش (به تعبير آرنت) و نگهباني از ميراث رمان (به تعبير كوندرا) مقاومت در برابر چنين دستدرازيهاي تاريخ است. به اعتقاد آرنت، هر كنشي آغازگر داستان شخصي خود است و به گفتۀ كوندرا، حافظۀ رمان تجربه هايي را ثبت مي كند كه در تاريخ رسمي به فراموشي سپرده شدهاند؛ در نتيجه، از ديدگاه آرنت و كوندرا، تاريخ شخصي در برابر تاريخ غيرشخصي، كنش در برابر واكنش و تصميم در برابر دستور اهميت مي يابد و هر كس نسبت به داستانهاي خودش مسئوليت شخصي دارد. تأكيد آرنت بر اهميت كنش و توجه كوندرا به استقلال رمان در برابر تاريخ، وفاداري به خلق فرديت شاعرانه اي است كه در عصر مدرن رو به فراموشي است.