كليدواژه :
تاريخ نگاري , داروين , علماي اماميه , كيهان شناسي اسلامي , هيئت جديد , هيئت بطلميوسي , محمدحسين كاشف الغطاء
چكيده فارسي :
از زمان ورود علوم جديد به ويژه نجوم نيوتني به جهان اسلام و ايران و آغاز مخالفت با آن تا زمان قبول عمومي هيئت جديد از جانب علماء، صرف نظر از بعضي مخالفتهاي پراكنده ، بيش از دو قرن گذشته است. اين دوره شامل گذار از باور به سكون زمين و مركزيت آن است كه نه تنها در نظام بطلميوسي بلكه درساير كيهانشناسيهاي دوران اسلام مفروض بود و صدها سال در آگاهي عمومي ريشه دوانده بود. تاريخ نويسي علم اين دوره تا قبول كامل هيئت جديد و بر خورد با ساير علوم غربي بايد با وسواس علمي و با بررسي شواهد مكتوب و آثار فرهنگي موجود تدوين شود. در چند دهۀ اخير اظهار نظرهاي مختلفي از جانب تاريخ نويسان علم در اين باره انجام گرفته است. سيد حسين نصرمعتقد است كه علماي اسلام علوم غربي را بدون تنقيد يكجا قبول كرده و در مقابل آن تسليم شدند. دكتر گميني هم با جدا كردن شيعه «متشرعه» از شيخيه و صوفيان بر اين باور است كه عكسالعملهاي گروهي متخالفي در مقابل علم هيئت جديد وجود داشته است. بر خلاف شيخيه و صوفيه، علماي «متشرعه» تناقضي بين آيات و احاديث با هيئت جديد نمي ديدند و اگر هم مي ديدند آن را قابل حل ميشمردند و از جهت ديني مشكلي نداشتند و مخالفتشان عمدتاً بر اساس تفكر فلسفي مورد قبولشان بود.يكي از علماي اماميه كه نظري كاملاً انتقادي به علوم جديد داشت محمدحسين كاشفالغطاء بود. او در نوشتههايش از دروان مشروطه و دهههاي بعد، به ويژه با علم هيئت جديد و نظريۀ تكامل داروين مخالفت ميكند. دكتر گميني خوانشي متضاد با اين برداشت از نوشته هاي كاشف الغطاء ابراز كرده است . در مقاله حاضر تزهايي كه دكتر گميني در طي سالهاي اخير به خصوص درنوشتههاي جديدش در بارۀ مواجهۀ علماء اماميه با علم هيئت جديد ابراز كرده است بررسي ميشوند. وبا شواهد و براهين ديگري استدلال ميشود كه اغلب آنها يا بر زمان پريشي تكيه دارند و يا بر اين فرض نادرست كه مخالفت علماي اماميه (متشرعه) با علم هيئت جديد به خاطر دلايل ديني نبود بلكه دلايل آنها صرفاً يا عمدتاً دلايل مربوط به فلسفه طبيعي بوده است. به علاوه نادرستي باور او در مورد عدم مخالفت كلي كاشف الغطاء با نظريه تكامل داروين با مراجعه به نوشتههاي او مستدل ميشود.