عنوان مقاله :
نقد روانشناختي و جامعهشناختي ذاتالدّواهي، شيطاني در لباس عبّاد از هزارويكشب
پديد آورندگان :
واعظ ، سعيد دانشگاه علّامه طباطبائي , منوچهري ، زهرا دانشگاه علّامه طباطبائي
كليدواژه :
هزارويكشب , نقد روانشناختي , نقد جامعهشناختي , ذاتالدواهي , حكايت ملكنعمان و فرزندانش.
چكيده فارسي :
«حكايت ملكنعمان و فرزندانش» يكي از داستانهاي خواندني و چند لايهاي از مجموعۀ هزارويكشب است. داستان در لايۀ ظاهرياش جنگ بين مسلمانان و مسيحيان را كه موضوعي تاريخي است، بيان ميكند. ذاتالدواهي، شخصيت اصلي زن داستان و مادر شاه مسيحيان، لباس مردان دين را ميپوشد، جنسيت و دين خود را مخفي ميكند و لشكريان اسلام را فريب ميدهد. از ديد اجتماعي، داستان بيشتر به مكاريهاي زنانۀ وي ميپردازد كه درنهايت به سزاي اعمال خبيثانهاش هم ميرسد، اما در لايۀ پنهانيتر، وقتي از بُعد كهنالگويي به آن بنگريم، داستان بيانگر فقدان آنيما (عنصر زنانه) در جامعه است و گسستگي خودآگاهي و ناخودآگاه جمعي را نشان ميدهد كه حكمراني دو پادشاه بر يك اقليم پايانِ داستان بهخوبي اين موضوع را تأييد ميكند. روش تحقيق، توصيفي ـ تحليلي و با استناد به منابع كتابخانهاي است. ذاتالدواهي از نظر كهنالگويي «آنيما (مادرمثالي)» منفي است كه در قسمتهايي از داستان «نقاب» به صورت ميزند و «سايه»هاي اجتماع را به صورت پررنگتري نشان ميدهد. البته با اندكي تغيير در شيوۀ نگرش نسبت به نقش و جايگاه شخصيتها، ميتوان او را بهعنوان «قهرمان كلك» نيز بهشمار آورد. ذاتالدواهي نمايندۀ زنان جامعهاش است؛ زناني كه ويژگي زنانهشان (عشق) در نظام مردسالار ناديده گرفته شده است و به حاشيه رانده شدهاند. درنتيجه، عنصر مردانه (آنيموس) در او فعال شده است و بهدليل ويژگيهاي آنيموسي، چهرهاي انتقامجو، بيباك، سنگدل و دسيسهچين از خود نشان ميدهد.
عنوان نشريه :
فرهنگ و ادبيات عامه
عنوان نشريه :
فرهنگ و ادبيات عامه