مؤلفه‌هاي متفاوت بافتي در گونه‌شناسي فهم متن وحياني در سده‌ نخست هجري

انديشه ها و دانش‌ها پيامدي از نحوه زيست و همبسته به منافع، بدآيندها، خوشايندها و ساير مؤلفه هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي در بافتار تاريخ است. در اين ميان ناهمساني فهم قرآن كريم در پيوند با تغييروتحول معارف انساني و ساير مؤلفه هاي فرهنگي و اجتماعي در توالي زماني است. با توجه به جريان هاي ناهمسان فكري در سده‌ آغازين كه برآمده از عناصر متفاوت و شيوه روي آوري به نهاد قدرت بود، مباني و زواياي ديد ويژه اي را ايجاد نمود كه درپي آن گونه هاي متفاوت فهم متن را ايجاد كرد. بر اين اساس جستار حاضر درپي پاسخ به پرسش چرايي گونه هاي فهم متن قرآن كريم در سده نخست هجري است. اين پژوهه باشيوه توصيفي و تاريخي، با مؤلفه هاي اگزيستانسياليسم و تكيه بر اسناد كتابخانه اي تلاش كرده تا پاسخ اين پرسش را در داد وستد بينامتني با گفتمان هاي متعدد ومؤلفه هاي در پيوند آن بسان تاريخ، ريشه ها، نسبت ها، ارتباطات، تعاملات، اثرمندي ها و وابستگي ها به عناصر قبيله اي و نژادي كه هركدام معطوف به قدرت است، جستجو نمايد. مؤلفه هاي بازگفته از يافته هاي پژوهش در تعيين بخشي نوع انديشه اندورزي مفسران و ازعوامل مؤثر در گونه هاي فهم متن در اين سده دانسته شد.