پيامدهاي حاصل از مديريت متفاوت پسماند گياه جو ( Hordeum vulgare L) بر شاخص هاي كربن زيست توده ميكروبي ، كربن آلي و نيتروژن كل در خاك

ريزجانداران خاك از عوامل مهم چرخه عناصر غذايي و جريان انرژي در خاك اند كه تا اندازه زيادي نسبت به تغيير هاي محيط حساس مي باشند. بنابراين از زيست توده ميكروبي خاك مي توان به عنوان شاخصي براي بررسي اثرات تنش ها بر خاك و ريزجانداران استفاده كرد. هدف از اين مطالعه ارزيابي تاثير مديريت مقدار پسماند گياه جو (. Hordeum vulgare L )، سوزاندن آن، كود نيتروژن و خاك ورزي بر كربن زيست توده ميكروبي و وضعيت كربن آلي و نيتروژن كل در يك دوره 90 روزه بوده است. آزمايش به صورت فاكتوريل در قالب طرح كاملاً تصادفي انجام گرديد. تيمارهاي آزمايش شامل دو سطح كاه و كلش جو (3 و 6 تن در هكتار)، دو سطح سوزاندن (نسوزاندن و سوزاندن)، دو سطح كود اوره (صفر و 125 كيلوگرم در هكتار) و دو سطح خاك ورزي (بدون خاك ورزي و با خاك ورزي) بودند. نتايج آزمايش نشان داد افزودن مقدار 6 تن در هكتار پسماند جو مقادير كربن آلي، نيتروژن كل و كربن زيست توده ميكروبي را نسبت به تيمار 3 تن در هكتار به طور معني داري افزايش داد. در حالي كه سوزاندن كاه و كلش به كاهش معني دار همه پارامترها منجر گرديد. انجام خاك ورزي نيز موجب كاهش معني دار كربن آلي و كربن زيست توده ميكروبي شد اما بر نيتروژن كل خاك بي تاثير بود. كود نيتروژن بر كربن زيست توده ميكروبي هيچ تاثيري نداشت، در حالي كه كاربرد اوره بر كربن آلي و نيتروژن كل خاك تاثير مثبت و افزايشي داشت. اين مطالعه نشان داد كه شيوه بدون خاك ورزي و همراه با حفظ پسماند گياهي در سطح 6 تن در هكتار و روش بدون سوزاندن موثرترين نوع مديريت در حفظ و افزايش مقادير كربن آلي خاك، كربن زيست توده ميكروبي و نيتروژن كل بودند

Soil microorganisms are important agents in nutrient cycling and energy flow. They are extremely sensitive to environmental changes. Soil microbial biomass has been proposed as an index of soil stress and disturbance. The objective of this study was to determine the effects of barley (Hordeum vulgare L.) residue amounts, burning, nitrogen fertilizer levels and tillage management on organic carbon, total nitrogen and microbial biomass carbon, after 90 days. The experiment was carried out based on a completely randomized design with a factorial arrangement with two replications. The treatments included two levels of barley residues (3 and 6 t.ha-1), burning (without and with stubble burning), urea fertilizer (0 and 125 Kg.ha-1) and tillage systems (no-till, conventional tillage). Results showed that 6 t.ha-1 barely residue treatment increased organic carbon, total nitrogen and microbial biomass carbon in comparison with 3 t.ha-1, while stubble burning significantly decreased all these parameters. Tillage treatment also significantly decreased organic carbon and microbial biomass carbon whereas had no effect on total nitrogen. The nitrogen fertilizer had no effect on microbial biomass carbon, whereas organic carbon and total nitrogen positively affected by urea application. The results of this experiment showed that no-tillage system along with crop residue retention of 6 t.ha-1 and without stubble burning systems would be the most effective management to protect and promote soil organic carbon, total nitrogen and microbial biomass carbon