عنوان مقاله :
همگرايي و واگرايي فلسفه تحليلي و بنيانگذاري آن در پديدارشناسي هوسرل
عنوان فرعي :
Invergency, and divergency and foudition analytic philosophy in husserl s phenomenology
پديد آورندگان :
جمالي، غلامعباس نويسنده استاديار دانشگاه آزاد اسلامي- واحد كرج Jamali, Gholam Abbas
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1391 شماره 0
كليدواژه :
پديدارشناسي , سوليپزيم , قصديت , زبان , شهود
چكيده فارسي :
فلسفه تحليلي از زبان آغاز ميكند و بهسبب خصلت همگاني و عامّ زبان و يا ويژگي بينالاذهانياش، پاسخگوي مسايلي چون سوليپسيزم، فرد ديگر، اگوي محض و تجربي و غيره نيست و نيازي به توضيح و تبيين آنها ندارد، لكن پديدارشناسي با چنين پرسشهايي روبرو است و بايد براي آنها توجيهي مناسب ارايه كند. براي نمونه، پديدارشناسي هوسرل هميشه به سوليپسيزم متّهم شده است؛ و بهطور خاص، ويتگنشتاين تلاش ميكند كه سوليپسيزم را نقد كند تا عجز پديدارشناسي را نشان دهد. همچنين وي سعي ميكند كه زبان و تجربه خصوصي را انكار كند تا بدين وسيله نشان دهد كه معني كلمات يا عبارات را بايد در كاربرد آنها جستجو كرد. ما در اين مقاله ميكوشيم، ضمن دفع اتّهام سوليپسيزم از پديدارشناسي، نشان دهيم كه انكار تجربه خصوصي محال است و بههمين دليل، اين ادّعا كه معني در كاربرد عبارت و كلمه است، از جامعيت مطلق برخوردار نيست. در مقاله حاضر، وظيفه اساسي ما اين است كه بنياد زبان را در پديدارشناسي جستجو كنيم، بنابراين، نخست از رهگذر نقد نظر دكارت، يعني از رهگذر نفي و طرد سوبژكتيويته محض و تهي، قصديت را به عنوان تضايف سيلان سوبژكتيويته محض با نظام منظّمِ اعياناش (اعيان بهعنوان زيست جهانِ محيطي و شهودي) توصيف و تبيين ميكنيم. سپس، بر اساس اين تضايف، زبان را بهعنوان گشودگي نظامها و ميدانهاي اعيان دادهشده در شهود، يا به ديگر سخن، بهعنوان گشودگي جهان محيطي، توصيف خواهيم كرد. منظور اين است كه عبارتها، نامها و گزارههاي زباني، جنبههاي مختلف و دقايق عين يا يك نظام عيني را بازنمايي ميكنند. در حقيقت، ارجاع زبان به اعيان به واسطه دادهشدن اعيان در شهود است. ارجاع نامها و عبارتهاي زباني به اعيان، اصالت خود را از دادهشدن اعيان در شهود ميگيرد.
ياكو هينتيكا ميان اعيان قصدي شهودي و جهانهاي ممكن، گونهاي توازي ديد. بدينسان، چنين توازياي ميتواند ميان اعمال قصدي و بازيهاي زباني ملاحظه شود. ادّعاي فلسفه تحليلي درباب ارجاع معنا به عين، زماني به چالش ميافتد كه آشكار شود ارجاع دو عبارت كه معاني متفاوتي دارند به يك عين، با مباني اين فلسفه قابل توجيه نيست. وانگهي، شرطهاي حقيقي نميتواند تحليلي بودن چند عبارت را توضيح دهد.
چكيده لاتين :
Analytic philosophy begins from language. Because niversality and comunity character of language, or its intersubjectivity character, that philosophy doesnʹt search to answer to problem as Solipsism, another individual and etc. ; contrary, phenomenology is faced that problems and must answers to them. Husserlʹs phenomenology always has been accused solipsism and wittgenstein tries to criticize solipsism, and therefore he tries to shows paralysis of phenomenology. He denies private language and experience to indicate meaning of word is in its use. This article rejects solipsism accusation of phenomenology and will indicate that is impossible which we deny private experience.
The article sees its duty to indicates that language be based in phenomenology, and its foundation is intuition of things. This point of viwe will be proved, The first by criticizes of view of Dscartes, namely, it is reject pure and empty subjectivity,the second, explain intentionality as correlate of pure subjectivity flow with systematic discipline of its objects as intuition life word. Then the correlation pictures that we must characterize the language as systems and fields that they are given in intuition by refelaction and think on intiuition, than the reflations and thinks modilication, and through language expressions is refered to thinges. Therefore the language and its refers is derivative and fictious.
The article pictures that "object is object of a play," and a play must is explained the through intuition or phenomenology, or there ia a parallel between language plays and possible worlds.
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 0 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان