شماره ركورد :
605563
عنوان مقاله :
بررسي ابداعات ملاصدرا در حكمت عملي و نتايج آن بر شان آدمي
عنوان فرعي :
A Study on Mullā Sadrā’s innovations in practical philosophy (Hikmat-e Amali) and its consequences in man’s status
پديد آورندگان :
اكبريان، رضا نويسنده گروه فلسفه-دانشگاه تربيت مدرس تهران Akbarian, R , امامي ناييني، محسن نويسنده ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1390 شماره 28
رتبه نشريه :
علمي پژوهشي
تعداد صفحه :
26
از صفحه :
21
تا صفحه :
46
كليدواژه :
ادراكات اعتباري , فكر و اراده , حكمت عملي , نظر و عمل , حق و تكليف , عقلانيت و معنويت
چكيده فارسي :
به نظر ملاصدرا استكمال هر دو قوه نفس، چه قوه عقل نظري و چه قوه عقل عملي، رسيدن به سعادت است. چنين سخني اختصاص به ملاصدرا ندارد. ساير فيلسوفان مسلمان هم به پيروي از فيلسوفان يونان به چنين سخني قايل بوده اند. مسيله مهم كه منشا تفاوت ميان نظر آنها است، رابطه ميان حكمت نظري و حكمت عملي است كه در آن نظر مقدم است يا عمل؟ فكر مقدم است يا اراده؟ يا اساساً تقدم و تاخري در كار نيست. از فلاسفه اسلامي كساني كه در اين چارچوب به تفكر فلسفي پرداخته و در نتيجه عمل و اراده را امري ثانوي و تبعي تلقي كرده اند، ابونصر فارابي و پس از او شيخ الرييس ابوعلي سينا است. منظور از طرح چنين مسيله اي اين نيست كه ادعا كنيم آنها به مسايل عملي يا ارزش افعال انسان توجه نكرده اند، بلكه غرض آن است كه بگوييم آنها همانند ارسطو فكر را اصل و بر اين اساس اراده را تابع آن مي دانسته اند. به رغم مخالفت متكلمان اشعري و به خصوص غزالي و تا حدي فقها و عرفا، چنين راهي تا زمان سهروردي و ابن عربي ادامه يافت. در اين زمان است كه با نظر فارابي و ابن سينا هم در مسيله فاعليت حق تعالي و علم خدا به غير مخالفت شد و هم در مسيله تقدم نظر بر عمل يا تقدم فكر بر اراده طريق ديگري پيموده شد. تا اينكه نوبت به خواجه نصير و حكما و عرفاي شيعي در حوزه شيراز و اصفهان و در راس آنها ملاصدرا رسيد. صدرالمتالهين كه در ابعاد نظري و عملي نگاهي جامع به هستي و انسان دارد، نه مانند فارابي و ابن سينا خدا را فاعل بالعنايه مي دانست تا علم خدا به نظام احسن وجود را براي تحقق آن كافي بداند، و نه مانند سهروردي بود تا معتقد شود كه فاعليت حق تعالي فاعليت بالرضا است و علم فعلي اش براي تحقق فعل كافي است. از نظر او نه علم، اولي و ذاتي است و نه اراده و فعل، ثانوي و تبعي. بر اساس چنين نگرشي است كه ملاصدرا به بحث از رابطه ميان حكمت نظري و عملي مي پردازد و نظراتي كاملاً متفاوت با فيلسوفان قبل از خود در مباحث حكمت عملي و فلسفه سياسي و همچنين صفات رييس اول مدينه ارايه مي دهد. چنين تبييني از رابطه ميان حكمت نظري و عملي در حكمت متعاليه و چنين انتظاري از حكيم متعاليه البته ثمرات و آثار ديگري نيز دارد و آن اينكه باعث مي شود كه حكمت علاوه بر اينكه در تهذيب نفس و تعالي روح انسان صبغه اجتماعي و سياسي به خود بگيرد و يادگيري آن انسان را در طريق رسيدن به ساحت دين در زندگي فردي و اجتماعي ياري كند. در اينجاست كه حكيم، چهره يك قدّيس و يك وليّ الهي پيدا مي كند و مي تواند در پرتو تعاليم دين در مرتبه نازل انبيا و اوليا بزرگ الهي بنشيند. بدين ترتيب است كه حكمت متعاليه به عنوان نظريه اي جامع كه در آن عقلانيت، معنويت و نظام ارزشي و قانوني مبتني بر شريعت، تفسير واحد و هماهنگي پيدا مي كند، در مقابل خلا معنوي، ديني و حكمي موجود در مغرب زمين جلوه خاصي مي يابد. تبيين نظريه ملاصدرا در اين باب، يعني در باب رابطه نظر و عمل و نشان دادن نتايج فلسفي آن در حوزه تفكر سياسي وي در مقايسه با وضعيت موجود در عصر حاضر، هدف اين مقاله است
چكيده لاتين :
In this article, Mull? Sadr?’s theories on practical philosophy are compared with those of Aristotle, Al-F?r?b?, Ibn S?n?, and Suhraward?, revealing Mulla Sadr?’s radical innovations in the matter in respects to their widely revered views. Muslim philosophers such as Al-Farabi and, after him, Ibn Sina, regarded action and will as secondary and subordinate. By introducing this problem, the author is not to claim that they paid no attention to practical issues or to the value of man’s acts; but it is meant to say that, like Aristotle, they deemed thought to be principial and thus the will subordinate to it. Despite opposition of Ash‘ari scholars in general and Ghazali in particular and somehow jurists and mystics, such a view was followed until the time of Suhrawardi and Ibn Arabi. At this time, Al-Farabi and Ibn Sina’s views on the matter were criticized and a new path was taken on the issue of the priority of thought to practice and priority of thought to will. However, Mulla Sadra presented the most innovative view on this issue on the basis of an inclusive view on existence as well as on man in theoretical and practical realms. On this basis, Mulla Sadra rejected both the views of Al-Farabi and Ibn Sina who considered God to be an Agent-by-foreknowledge so that he may deem God’s knowledge to be sufficient to realize it, and Suhrawardi’s theory according to which God’s agency was agency-by-agreement, so that His active knowledge may suffice for the realization of action. For him, nor knowledge is primary and essential neither will and action are secondary and subordinate. Basing himself on such a view, Mulla Sadra proceeds to discuss the relation between speculative and practical philosophy and provides ideas that are fully different from those of previous philosophers on the issues of practical philosophy and political philosophy, as well as concerning the qualities of the first ruler of the polis. The aim of this article is to present an account of Mulla Sadra’s ideas concerning the relation between theory and practice, and to demonstrate its philosophical implications in the field of political thinking as compared to the present situation.
سال انتشار :
1390
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 28 سال 1390
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت