تاثير شكاف جنسيتي بر رفتار انتخاباتي زنان در شهر اصفهان

The impact of the Gender Gap on the Electoral Behavior of Women in Isfahan

تاثير شكاف‌هاي جنسيتي بر رفتار انتخاباتي عموماً در قالب سه الگوي شكاف سنتي، همگرايي، و تجديدنظرطلبانه صورت‌بندي شده‌اند. اين مقاله با استفاده از روش پيمايشي و جمع‌آوري داده از بين 230 نفر زن و مرد، در شرايط راي‌دهي در شهر اصفهان، نشان داد كه 1. الگوي شكاف جنسيتي سنتي يا محافظه‌كارتر بودن زنان نسبت به مردان در اين جامعه آماري تفوق داشته است؛ 2. تاثير اين شكاف جنسيتي سنتي در جامعه آماري زنان يك‌دست نبوده و عواملي مانند تحصيلات و سن باعث كاهش يا افزايش ميزان محافظه‌كاري زنان شده است؛ 3. با تاييد رابطه معنادار ميان جنسيت و رفتار تبعي زنان مشخص شد عواملي كه باعث كاهش ميزان محافظه‌كاري زنان شده‌اند ميزان رفتار تبعي زنان را نيز كاهش داده‌اند. درنهايت، مقاله متضمن اين ايده كليدي است كه تاثير عامل جنسيت بر رفتار انتخاباتي زنان را نبايد صرفاً تاثيري از پيش تعيين شده، بيولوژيك، و مبتني بر هويت‌هاي پايدار جنسيتي آن‌ها دانست، بلكه رفتار انتخاباتي زنان رفتاري چندلايه است كه تا حدي در متن اجتماع و از طريق عوامل غيرجنسيتي نيز برساخته مي‌شود. همين برساخته‌شدن نسبي رفتار سياسي زنان مشخص مي‌كند تا چه حد توجه به شيوه‌هاي توانمندسازي سياسي زنان ضروري به نظر مي‌رسد.

The impact of gender gap on voting behavior generally is categorized into the traditional gap, convergence and Revisionist patterns. This paper, Firstly By using survey research method and data were collected from 230 eligible male and female voters in Isfahan, makes clear that the first pattern or the traditional gender gap is dominated in this electorate, which denotes that women are more conservative than men. Secondly, it suggests that the effect of traditional gender gap on the population of women is not homogeneous and factors such as the level of education and age of women reduce or increase the level of their conservatism. Thirdly, by showing a relation between gender gap and subordinate behavior explains a relation between women’s conservatism and their subordinate behavior. Then makes clear that the factors reduce women’s conservatism and womenʹs subordinate behavior are the same. Ultimately, the key idea underlying this paper is that the impact of gender or the gender gap on the electoral behavior of women do not simply biologically or predetermined, but somewhat this behavior is multi-layer and is constructed in the context of community and by the non-gender factors. In the latter instance, the construction of womenʹs political behavior shows the extent to which attention to the mechanism for political empowerment of women is necessary.