گروهك تروريستي داعش؛ برايند تنازعات و ناامني هاي منطقه اي

ISIS: The Role of Regional Conflicts and Insecurities

تنشهاي سياسي و تنازعات حاصل از آن ميتواند به افزايش ناامني در جوامع و بروز چالشهاي امنيتي و درنهايت بحران منطقهاي بينجامد. تجربه حاصل از عملكرد طالبان در آغاز قرن بيستويكم و آشوبسازي دولت آمريكا در منطقه خاورميانه، تنازعي را شكل داد كه بخشي از آن در فرقهسازي و ظهور ناامني در كشورهاي اسلامي نمايان شده است. بحراني كه در عراق با نمايش گروهك تكفيري به نام داعش (دولت اسلامي عراق و شام) از اوايل سال جاري ميلادي آغاز و طي چند ماه گذشته تشديد يافته، محصول تنازعات فرقهاي است كه ريشه در عملكرد گذشته دخالتهاي خارجي در منطقه داشته و راه را براي استمرار بحرانسازي در منطقه هموار ساخته است. هدف مقاله حاضر بررسي چرايي ناامني فعلي در عراق با تمركز بر گروهك تروريستي داعش است. سوال مقاله چرايي و چگونگي ظهور اين گروهك و نقش بازيگران منطقهاي در پيدايش آن است. روش تحقيق توصيفي بوده و ازنظر نوع بهصورت تلفيقي در دسته پژوهشهاي نظري- كاربردي قرار دارد. نتايج تحقيق نشانگر آن است كه گروهك تروريستي داعش محصول تنازعات فكري و انديشهاي گروههاي تكفيري منطقه و بازي قدرت بازيگران منطقهاي است كه با هدايت بازيگران سياسي تاثيرگذار در حال شكلگيري و بحرانسازي در عراق و منطقه است.

Political tensions and conflicts lead to insecurity and security challenges which finally bring about regional crisis. The experience of Taliban and the following tension-making policies of the United States in the Middle East, led to the emergence of a conflict which partly manifested itself in the form of sect- making and sectarian conflicts. The rise of ISIS in Iraq was the consequence of sectarian conflicts stemmed from foreign intervention in the region, therefore the continuity of the crisis making there. The paper looks for explaining the role of the regional players in the rise of ISIS in Iraq. Using a descriptive-analytical approach in a theoretical framework, the findings reveal that ISIS terrorist group has been the result of the interplay between extremist Salafi ideas and regional state actors.