بررسي نظريات اميل دوركيم و ماكس وبر در جامعه شناسي دين

دين در طول تاريخ به عنوان يك نهاد-اجتماعي و عنصر كليدي تشكيل دهنده ي زندگي فردي و فرهنگ جوامع انساني است كه اهميت زيادي در افول و ظهور تمدن هاي بشريت داشته است. مقاله ي حاضر سعي مي كند از ميان نظريات دو متفكر بزرگ جامعه شناسي دين، اميل دوركيم و ماكس وبر، با مراجعه به منابع متعدد و بررسي ديدگاه هاي مربوط در اين زمينه بتواند نظريات اين دو متفكر را تحليل كند. اين مقاله از نوع تاريخي، به روش اسنادي وكتابخانه اي انجام مي شود. يافته ها حاكي از آن است كه دوركيم مي خواست از بررسي دين به اتحاد جامعه، آن هم توسط يك محور و واحد اخلاقي برسد و همبستگي و ثبات و نظم اجتماعي را به دين استناد كند. وبر به دنبال كار دوركيم به رفتارهاي ديني و باز نمود آن در اجتماع توجه داشت و آن را تحول بخشيد و در پي كشف ماهيت دين و رفتار و انگيزش حاكم بر آن برآمد.