ساخت و رواسازي پرسشنامه فراشناخت

Construction and Validation of Metacognition Questionnaire

اهداف: هدف پژوهش حاضر اعتباريابي و رواسازي يك پرسشنامه جهت اندازگيري فراشناخت، مبتني بر نظريات موجود است. روش‌ها: جامعه موردمطالعه دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد بودند. تعداد نمونه كه به‌صورت در دسترس انتخاب‌شده بودند شامل 344 نفر است. براي رواسازي پرسشنامه از روايي صوري محتوايي (نظرات متخصصين) و سازه (تحليل عاملي اكتشافي و تأييدي) و پايايي از روش آلفاي كرونباخ استفاده شد. يافته‌ها: در نتايج تحليل عاملي سه عامل (آگاهي شناختي-هيجاني، عدم ابهام شناختي-هيجاني و راهبرد) شناسايي شد. همچنين با توجه به ضرايب آلفاي كرونباخ مي‌توان پرسشنامه ساخته شده را داراي پايايي مطلوبي قلمداد كرد. همبستگي بالا بين خرده‌مقياس‌ها با نمرهٔ كل مقياس نشان مي‌دهد كه همهٔ آن‌ها بر روي‌هم حوزه رفتاري واحدي به نام فراشناخت را اندازه مي‌گيرند. نتيجه گيري: يافته‌هاي اين مطالعه نشان مي‌دهد مي‌توان مبتني بر نظريات مختلف درباره فراشناخت يك پرسشنامه حامع‌تر درباره فراشناخت اعتباريابي رو رواسازي كرد كه هم بتواند بعد شناحتي و هم بعد هيجاني فراشناخت را ارزيابي نمايد.

Background and subject: This study aimed to investigate the reliability and validity of metacognition questionnaire. Materials and methods: The population consisted of all students in Ferdowsi University in Mashhad. Using convenience sampling method, 344 students were selected as sample. The face and content validity (experts’ opinions) and structural validity (exploratory and confirmatory factor analysis) were investigated to validate the questionnaire; the Cronbach's alpha was used to investigate the reliability. Findings: Three factors (cognitive-emotional awareness, lack of cognitive-emotional ambiguity, and strategy) were determined in factor analysis. Considering the Cronbach's alpha coefficient, it was determined that the questionnaire had appropriate reliability. The high correlation between subscales and total scale score showed that all of them together measured a unit behavioral field called metacognition. Conclusion: The findings showed that the different metacognition theories may be used to create a more comprehensive metacognition questionnaire which would measure both cognitive and emotional aspects of metacognition.